تدوين حديث (2)

نویسنده : محمدعلي مهدوي راد




سنت:

يكى ديگر از واژه هايى كه در اين مبحث معناى آن بايد روشن شود، «سنت» است. سنت از نگاههاى گونه گون، تعريفهاى گونه گونى يافته است.

سنت در فرهنگها:

سنت، همان شيوه، روش و آهنگ عمومى است؛ زهرى نوشته است:
سنت، شيوه معمول را گويند، چه نيك و چه بد. سخن رسول الله ـ صلی الله علیه واله ـ است كه فرمود:
من سنّ سنة حسنة فله أجرها و أجر مَنْ عمل بها الى يوم القيامة... هر آنكه شيوه اى نيكو بنيان نهاد، پاداش عمل به آن و عمل تمام كسانى كه تا قيامت بدان عمل كنند را خواهد برد...
و نيز گفته اند: السنة، الطريقة المستقيمة المحمودة
سنت، شيوه استوار و پسنديده را گويند[39].

سنت در نگاه اصوليان:

اصوليان به «سنت» در مجموع منابع تشريع مى نگرند، و آن را به عنوان يكى از منابع فكر اسلامى و تشريع تعريف مى كنند؛ تعريف آنان از سنت بدينگونه است:
ما صدر عن النبى ـ صلی الله علیه و اله ـ من قول، او فعل او تقرير
سنت عبارت است از قول، فعل و تقرير رسول الله ـ صلی الله علیه واله ـ .[40]
علّامه مولى عبدالله بن محمد بشروى خراسانى، قولى در تعريف سنت نوشته است:
سخن، فعل، و تقرير پيامبر ـ صلی الله علیه واله ـ و امام ـ علیه السلام ـ سنت است.
فقيه و اصولى بزرگ قرن سيزدهم، ميرزاى قمى در تعريف آن آورده است:
سنت، عبارت است از قول، فعل و تقرير معصوم ـ علیه السلام ـ .
بسيارى از اصوليان شيعه به تعريف سنت نپرداخته اند؛ شايد به لحاظ اينكه مقصود از آن را روشن مى دانستند. از آنچه اكنون نقل كرديم و نيز از تعريفهاى اصوليان عامّه، به روشنى توان دريافت كه در معناى آن تقريباً همه متفق القولند.[41] محقق حلّى ـ ره ـ نيز در شمارش مستند احكام، چون از سنت نام برده، درباره آن گفته است:
امّا السنة فثلاثة: قول، و فعل و تقرير[42] سنت سه بخش دارد: قول، فعل و تقرير.
علّامه مامقانى مى نويسد:
بهتر اين است كه در تعريف «سنت» بگوييم، قول، فعل و تقرير آن كس را كه دروغ بر او روا نيست، اگر قرآنى نباشد و عادى هم نباشد، سنت گويند و هر آنچه اين سه را گزارش كند، خبر است و حديث.[43]
اكنون يادآورى كنيم كه در برخى از كلمات و تعريفهاى گذشته ديديم كه سنت را به قول معصوم و فعل و تقرير وى اطلاق كرده بودند؛ بدين سان توان گفت كه سنت به اين معنا، اخصّ از حديث است؛ چون در اين صورت، سنت يعنى آنچه عنوان فعل و قول و تقرير معصوم دارد و بدان بزرگواران توان نسبت داد؛ يعنى صحيح مصون از خطا و اشتباه.

سنت در نگاه فقيهان:

فقيهان، گاه سنت را در مقابل «بدعت» نهاده اند و در تعريف بدعت گفته اند:
ما خالَفَ أصول الشريعة و لَمْ يوافق السنّة[44]
بدعت آن است كه با سنت همگون نباشد و با اصول شريعت مخالفت داشته باشد.
بدين سان معناى «سنت» هر آن چيزى است كه از شريعت، وجوب آن را توان بهره گرفت. اين معنا را ظاهراً از برخى روايات نيز مى توان استفاده كرد. از امام باقر ـ علیه السلام ـ نقل كرده اند كه فرمود:
ليس المضمضمة و الأستنشاق فريضة ولا سنّة، انّما عليك أن تَغْسِلَ ما ظَهَرَ[45]
مضمضه و استنشاق نه واجب است و نه سنت؛ واجب آن است كه ظاهر را بشويى.
شيخ طوسى رضوان الله عليه در توضيح اين روايت نوشته اند: مراد اين است كه اين دو، مصداق «سنّتى» نيستند كه نشود ترك كرد.[46]
و شيخ حرّ عاملى رضوان الله عليه در تبيين آن نوشته اند:
مراد از سنت، آن چيز است كه وجوبش از سنت دريافته شود، و اين معنا براى سنّت در روايات آمده است.[47]
سنت در مقابل بدعت، در روايات نيز مكرّر به كار رفته است. پيامبر ـ صلی الله علیه واله ـ فرمود:
عمل قليل فى سنة خير من عمل كثير فى بدعةٍ.[48]
كار اندك مطابق سنت بهتر است از عمل بسيارِ آميخته با بدعت.
امّا آنچه در عرف فقيهان بيشترين كاربرد را دارد، سنت به معناى «استحباب» است؛ از اين روى در تعريف آن گفته اند:
هى الطريقة المتّبعة فى الدين، من غير افتراضٍ ولا وجوب.
شيوه شايسته پيروى در دين را كه وجوب نداشته باشد، سنت گويند.
اين معنى براى سنت، در روايات و بيان فقيهان، بسيار شايع است؛ در كتابهاى حديثى و فقهى، ابوابى با عناوين «استحبابُ ...» وجود دارد كه در آنها روايات مشتمل بر واژه سنت به معناى «استحباب» گزارش، و به بحث نهاده مى شود.
عن سماعة قال سألته [ابا عبدالله] عنهما [اى عن المضمضة والأستنشاق] قال:
«هما من السّنة، فان نسيتهما لم يكن عليك أعادة»[49]
سماعه مى گويد از امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره «مضمضه» و «استنشاق» سؤال كردم، فرمود:
«آن دو مستحب هستند، اگر به هنگام وضو گرفتن فراموش كردى، دوباره انجام دادن آنها لازم نيست»
عن زرارة، عن أبى جعفر عليه السلام: قال: «المضمضة والأستنشاق ليسا من الوضوء»[50]
زراره مى گويد امام باقر ـ علیه السلام ـ فرمود: «مضمضه و استنشاق جزو وضو نيستند»
شيخ حرّ عاملى ـ ره ـ در توضيح آن نوشته است:
شيخ طوسى ـ ره ـ فرمودند: يعنى از واجبات آن نيستند بلكه از مستحبات آن هستند.[51]
عن ابى عبدالله عن آبائة عن علىّ ـ صلوات الله عليهم اجمعين ـ أنه قال:
«السّنة، سنّتان سنة فى فريضة الأخذبها هدى و تركها ضلالة، و سنّة فى غير فريضة، الأخذ بها فضيلة و تركها الى غيرها خطيئة»
«سنت دوگونه است: واجب، كه عمل بدان هدايت است و ترك آن ضلالت و گمراهى، و مستحب كه عمل بدان فضيلت است و ترك آن و روى آوردن به غير آن، خطاست»[52]
روشن است كه فقيهان، با توجه به موضوع فقه، به تعريف «سنت» پرداخته اند و چون موضوع فقه، بحث و فحص از حكم شرعى افعال بندگان است به لحاظ وجوب، استحباب، حرمت، كراهت و اباحه، «سنت» را به گونه اى تعريف كرده اند كه با اين موضوع سازگارى داشته باشد.

سنت در نگاه محدّثان:

تعريف محدثان از «سنت»، شاملتر و فراگيرتر است. اين تعريف شامل و گسترده، دقيقاً در جهت هدفى است كه محدثان در تدوين مجموعه آثار و اخبار مرتبط با معصومان ـ علیهم السلام ـ داشته اند. دكتر شعبان محمد اسماعيل مى نويسد:
هدف محدثان در گزارشها و نقلها از «سنت»، شناخت و شناسايى سيره رسول الله بوده است. آنان مى كوشيدند پيامبر را چونان الگويى نيكو و اسوه اى ارجمند براى مسلمانان معرفى كنند، تا مسلمانان در تمام زندگى و موضع گيريهاى خود، در بايد و نبايدهاى اجتماعى و فردى، از آن بزرگوار پيروى كنند؛ از اين روى، در تعريف آن گفته اند: سنت، هر آن چيزى است كه به پيامبر منسوب است، اعم از فعل، قول، تقرير، صفات و ويژگيهاى اخلاقى و ظاهرى او قبل از بعثت و بعد از آن.[53]
اين بيان و تبيين از سنت، در نگاه محدثان، دقيق است و استوار. نگاهى به عناوين و فصول كتابها و ابواب مجموعه هاى حديثى و محتواى نقلها نشانگر آن است كه محدثان از «سنت» چنين تلقى داشته اند؛ مانند «سيرة النبى و سننه»، «جوامع آداب النبى و سننه»، «باب فيه سنن اميرالمؤمنين ـ علیه السلام ـ »، «كنز العمّال فى سنن الأقوال والأفعال» و...[54]
اكنون بيفزاييم كه آنچه ما در اين بحث (تاريخ تدوين حديث) بدان خواهيم پرداخت، همين معنى از سنت است كه تا حدودى مصداقاً [و نه مفهوماً] با حديث هماهنگ است. سخن از تدوين اخبار، احاديث و گزارشهايى است كه افعال و اقوال، تقريرها، املاء ها، خلق و خوى و زندگانى پيامبر و معصومان ـ ع ـ و... را نشان مى دهد.

نگاهى تاريخى به واژه «سنت»:

اكنون و در پايان بحث به تحوّل مفهوم سنت و چگونگى تطوّر معناى آن بپردازيم، با اشاره به دو نكته:
1) گفتيم سنت به لحاظ لغت، «شيوه معمول و معهود» را مى گويند. برخى از عالمان بر اين باور هستند كه در آغاز، «سنت» به همين معنا استعمال مى شده است. مفهوم سنت در آغاز چنين بوده است:
الطريقة الدينيّة الّتى سلكها النبى ـ صلی الله علیه واله ـ فى سيرته المطهّرة
بنابراين «حديث»، عام بوده است و اطلاق مى شده است به حكايت قول و فعل رسول الله ـ صلی الله علیه واله ـ؛ امّا سنت، ويژه افعال و اعمال آن بزرگوار تلقى مى شده است. يكى از پژوهشيان كه اين تفاوت را در معناى «حديث» و «سنت» بازگفته، ادامه داده است كه:
در پرتو اين دوگانگى معنايى «حديث» و «سنت» است كه اين سخن محدثان را كه گاه مى گفتند: اين حديث مخالف سنت است و... يا مى گفتند فلانى، «امام فى الحديث و امام فى السنة و امام فيهمامعاً»[55] در مى يابيم. شگفت انگيز آنكه گاهى از اين دو به گونه اى تعبير شده است كه گويا دو چيزند كه يكديگر را پشتيبانى مى كنند و درك يكى در فهم آن ديگرى به كار مى آيد. چنين است كه ابن نديم از كتابى ياد مى كند با عنوان «كتاب السنن بشواهد الحديث»؛ ظاهر اين عنوان نشان مى دهد كه در شرح «سنت»، «حديث» چونان گواه به كار گرفته شده است.[56]
امّا ظاهراً اگر اين اصطلاح در ميان پيشينيان از علما هم مطرح بوده است ـ حال به هر جهت ـ بعيد است كه با نصوص روايات موافق باشد. اينكه پيامبر ـ صلی الله علیه واله ـ مردمان را امر به پيروى از سنت مى كردند، و مى فرمودند: «عليكم بالسنّة، فعمل قليل فى السنة خير من عمل كثير فى بدعة»
و مى فرمودند: «من تمسّك بسنتى فى اختلاف امّتى كان له أجرُ مأة شهيد»[57]
آيا مرادشان فقط امر به پيروى از افعال و اعمال، و تمسّك به رفتار و كردار شخص ايشان (پيامبر) بود؟! بسيار بعيد مى نمايد.
2) شيخ مفيد رضوان الله عليه در كتاب اصولى اش (كه متأسفانه فقط خلاصه اى از آن را اكنون در اختيار داريم) در باب مستندات احكام شرعى و مصادر تشريع نوشته است:
بدان كه پايه هاى احكام شرعى سه چيز است، 1 ـ كتاب الهى، 2 ـ سنت پيامبر ـ صلی الله علیه واله ـ و 3 ـ اقوال امامان ـ علیهم السلام ـ پس از پيامبر ـ صلی الله علیه واله ـ .[58]
آيا نزد شيخ ـ ره ـ اصطلاح «سنت» ويژه نقل و روايت از رسول الله ـ صلی الله علیه واله ـ بوده است؟ برخى از محققان از كلام وى چنين استفاده كرده اند و نوشته اند:
از اينكه شيخ ـ ره ـ اقوال معصومان ـ ع ـ را بر «سنت» عطف گرفته است، توان استفاده كرد كه اصطلاح «سنت» در نگاه وى، ويژه منقول از رسول الله ـ صلی الله علیه واله ـ بوده است.[59]
اين نكته اى است كه مى شود از كلام شيخ استظهار كرد؛ امّا آيا تا آن روز «سنت» اصطلاحاً، ويژه فعل، قول و تقرير رسول الله ـ صلی الله علیه واله ـ بوده است يا نه، موضوعى است كه نياز به بررسى تاريخى گسترده اى دارد.
آنچه تا بدينجا آورديم، تعريف واژه هاى «حديث»، «خبر»، «اثر» و «سنت» بود در ديدگاههاى مختلف؛ اقوال بسيار ديگرى نيز در اين باره در منابع توان يافت كه نيازى به بررسى ندارد.[60]

پي نوشت :

39 - تهذيب اللغة.
40 - الوافية /157
41 - تعريف اصوليان عامه را بنگريد در: اصول الفقه الاسلامى، ج 2/450؛ الأتجاهات الفقهيّه عند اصحاب الحديث فى القرن الثالث الهجرى، ص 12 ـ 13
42 - المعتبر، ج 1/28
43 - مقباس الهداية، ج 1/69
44 - ارشاد الفحول /31؛، الأصول العامة للفقه المقارن /121؛ النهاية فى غريب الحديث و الأثر، ج 1/107
45 - التهذيب، ج 1/78. الأستبصار، ج 1/67
46 - الأستبصار، ج 1/67
47 - وسائل الشيعة، ج 1/431 ط. مؤسسة آل البيت لأحياء التراث.
48 - بحارالأنوار، ج /261 اين باب يكسر نگاه شود.
49 - وسائل الشيعة، ج 1/430
50 - التهذيب، ج 1/78؛ الأستبصار، ج 1/67
51 - وسائل الشيعة، ج 1/431
52 - بحارالانوار، ج 2/264
53 - دراسات حول القرآن و السنة /86 و نيز بنگريد: ارشاد الفحول /33 و اصول الحديث علومه و مصطلحه /19
54 - بحارالانوار، ج 16/194، ج 16/1، ج 76/66، ج 41/102 و...
55 - از جمله بنگريد به آنچه درباره برخى از محدثان كهن آورده اند:
«سفيان ثورى پيشواى حديث است و امّا در سنت پيشوايى ندارد، و اوزاعى پيشوايى سنت را دارد امّا حديث را نه، و مالك بن انس پيشوايى حديث و سنت را با هم دارد». مختصر تاريخ دمشق، ابن منظور، ج 14/32
56 - علوم الحديث و مصطلحه /6 و نيز رك. الأتجاهات الفقهية عند اصحاب الحديث فى القرن الثالث الهجرى /14 و الفهرست /285
57 - بحارالأنوار، ج 2/261
58 - مختصر كتاب اصول الفقه (مصنفات الشيخ المفيد، المجلد التاسع) 7:
59 - نظرات فى تراث الشيخ المفيد /193
60 - نگاه كنيد به: الأتجاهات الفقهية عند اصحاب الحديث /12؛ دراسات حول القرآن و السنة /80؛ الأصول العامة للفقه المقارن /141؛ توثيق السنة فى القرن الثانى الهجرى /12؛ كشاف اصطلاحات الفنون، ج 1/703؛ مقباس الهداية، ج 1/68؛ السنة قبل التدوين /21 و..

منبع: فصلنامه علوم حديث